هر گه که نسیم از ره بغداد آید
ما را ز حدیث عشق و خون یاد آید
اى گل که به گردن تو غل افکندند
از صبر تو زنجیر به فریاد آید
اى باب گشوده خدا بر جوائح مردمان و اى رشته پیوند زمین و آسمان! نامت کلید گشایش گرههاى فرو بسته و یادت، مایه آرامش دلهاى شکسته است. نامت، نردبان صعود دعاهاى مرفوع و یادت پلکان نزول اجابت منصوب است … تو را با زبان نیاز مىخوانیم با دلى پر سوز گداز به امداد این دست هاى خسته…
اى گرداب خشم و غضب را «کاظم»! اى طوفان هاى اندوه را «صابر»! اى بر هدایت خلق خدا «امین»! سلام بر تو اى صاحب «احسان عام» و «گذشت خاص» سلام بر تو اى زندانى بزرگ بصره و بغداد!… سلام بر تو که شبهاى سیاه را به چراغ ذکر و دعا به سپیده سحرى پیوند میزدى! سلام بر تو و بر گامهاى مجروح بسته به زنجیرت!